نوشته شده توسط : بارکزهی

 

زندگي و آثار
توماس رابرت مالتوس دومين پسر دانيل مالتوس در 13 فوريه‌ي 1766 در روكري نزديك دوركينگ ديده به جهان گشود. آنيكين، آ در كتاب تاريخ تكوين اقتصاد سياسي (1358) تولد مالتوس را در نزديكي گيلافورد واقع در سوري گزارش كرده است. او يك برادر بزرگ‌تر و شش خواهر داشت. پدر او دانيل مالتوس، نجيب‌زاده‌اي روستايي و روشنفكري بود كه با فلاسفه‌ي زمان خود، ديويد هيوم6 و ژان ژاك روسو، ارتباط داشت. ارتباط او با هيوم و روسو زماني بود كه تنها بيست و يك روز از عمر رابرت گذشته بود. دانيل هواخواه و مريد نويسنده‌ي كتاب اميل، ديدگاه خاصي در زمينه‌ي تربيت و پرورش فرزندان داشت و تعليماتي عالي براي فرزندان خود فراهم آورد. رابرت و برادرش هيچكدام به مدارس عمومي راه نيافتند. آن‌ها ابتدا در محضر پدر و سپس زير نظر معلم خصوصي آموزش ديدند. رابرت در شرايطي كه تنها 13 سال سن داشت نزد دوست پدرش ريچارد گروكشيش بخش كلاورتون فرستاده شد. در سن 16 سـالگي در محضـر گيلبـرت وكفيلـد10، كه او نيـز چون دانيل مريد ژان ژاك روسـو بود، تعليم يافت (Ibid). در زمستان 784، رابرت در سن 18 سالگي به كالج عيسوي كمبريج وارد شد (Flew 1970) و در سال 1788 با رتبه‌ي ممتازي در رشته‌ي رياضيات از كمبريج فارغ‌التحصيل و به روستا برگشت.
علايق روشنفكري مالتوس مانع از آن شد كه خود را به مسايل و موضوعات آموزشگاهي و مدرسه‌اي محدود كند. او داراي استعداد رياضي سرشاري بود، ولي هيچ‌وقت خود را به رياضيات محدود نكرد. به يادگيري فيزيك نيوتن پرداخت و با تاريخ نيز آشنايي مختصري داشت. در سطح وسيعي به مطالعه‌ي ادبيات انگليسي و فرانسه پرداخت و با علاقه‌ي خاصي به مطالعه‌ي اثر معروف ادوارد گيبن، تاريخ افول و سقوط امپراطوري رم، مشغول شد. او كريكت و اسكيت نيز بازي مي‌كرد (Ibid). در سال 1791 مدرك فوق‌ليسانس (M.A) گرفت و در سال 1793 در سن 27 سالگي به عضويت كالجي درآمد كه در آن تحصيل كرده بود و تا سال 1804 به‌طور ادواري آنجا اقامت داشت و در همان سال به خاطر مسأله‌ي ازدواج از عضويت در آن خارج شد. در سال 1798 به انتشار رساله‌ي مقالاتي درباره‌ي جمعيت پرداخت كه بدون ذكر نام نويسنده منتشر شد. اين رساله برآيند گفتگو و مباحثـه‌ي ميـان رابـرت و پـدرش دربـاره‌ي ديـدگاه آرماني كندرسه و گودوين بود. اين مباحث كاملاً دوستـانه بود. دانيل تحت تأثير استدلال‌هاي رابرت قرار گرفته بود. رابرت نسبت به جامعه‌اي كه گـودوين و كنـدرسـه بـراي نـوع بشـر خـواب آن را ديـده بـودنـد، بسيـار حسـاس و بدبين بود (Mccleary 1953). در سال 1807 به استادي آموزشگاهي كه كمپاني هند در شهر هيلي بوري تأسيس كرده بود، منصوب گرديد و تا پايان عمر خويش (1834) در آنجا اقامت داشت. مالتوس در سن 38 سالگي ازدواج كرد و صاحب سه فرزند شد.
انتقادهاي زيادي بر رساله‌ي مالتوس نوشته شد و علي‌رغم هيجان ايجادشده توسط رساله‌ي نخست، مالتوس رضايت چنداني نداشت. از اين‌رو، براي آن‌كه بهتر به مطالعه‌ي موضوع موردعلاقه‌اش بپردازد، در سال 1799 همراه سه تن از دوستان هم‌دانشگاهي‌اش سفري سه ساله به كشورهاي قاره‌ي اروپا نمود و به مطالعه‌ي كشورهايي چون بريتانيا، نروژ، سوئد، فنلاند و روسيه پرداخت. در سال 1803 چاپ دوم كتاب خود را، اين بار با ذكر نام مؤلف و اطلاعات و اضافات بسيار و نيز تغييري مختصر در عنوان، با نام مقاله‌اي درباره‌ي اصل جمعيت يا نظري درباره‌ي تأثيرات گذشته و كنوني آن در خوشبختي بشر منتشر كرد (Flew 1970). البته نبايد از آثار ديگري كه مالتوس به رشته‌ي تحرير درآورده است غفلت نمود. علاوه بر آثار مذكور، آثار ديگري چون اصول علم اقتصاد (1820)، رسالاتي راجع به قانون غلات (1814-1815)، بهره‌ي زمين (1815)، قانون فقرا (1817) و بالاخره، رساله‌ي تعريفات در علم اقتصاد (1827) را عرضه نمود (ژيد و ريست، 1347). مالتوس سرانجام در سال 1834 در سن 68 سالگي جهان را بدرود گفت.
 رويارويي مالتوس در مقابل گودوين و كندرسه
ايده‌ي رايج و تفكر غالب در قبل از زمان مالتوس اين بود كه فراواني جمعيت براي كشور مفيد است و هيچ‌وقت نبايد از عواقب افزايش آن ترسي به دل راه داد. متفكران پيش از مالتوس به‌طور عمده معتقد به يك فرآيند خودتنظيمي ميان جمعيت و مواد غذايي بودند و بر همين اساس نگرشي مثبت و خوش‌بينانه نسبت به جمعيت و رشد آن داشتند. آن‌ها بر اين باور بودند كه جمعيت خود به ‌خود و به‌طور طبيعي بر حسب مقدار مواد غذايي تنظيم مي‌شود. اين عقيده‌اي است كه ميرابو از فيزيوكرات‌هاي معروف بيان كرده بود. ولي اين خوش‌بيني نسبت به ازدياد جمعيت در كتاب ويليام گودوين، عدالت سياسي، صورتي نامعقول و افراطي پيدا كرد.
بيست و دو سال قبل از ظهور و پيدايش رساله‌ي مالتوس، آدام اسميت در كتاب ثروت ملل به بررسي ماهيت و علل ثروت پرداخت. گروهي رساله‌ي مالتوس را تحقيقي در باب علل و ماهيت فقر مي‌دانستند. با اين حال، رساله‌ي مالتوس پاسخي بود به نويسندگاني كه خوش‌بينانه به آينده انسان مي‌نگريستند. دو تن از اين نويسندگان و آراي آن‌ها بيشتر مورد توجه مالتوس بود. به‌طوري كه گفته مي‌شود، رساله‌ي مالتوس عكس‌العملي در مقابل آراء و انديشه‌هاي اين دو صاحبنظر، گودوين و كندرسه، بوده است. عنوان چاپ نخست رساله‌ي مالتوس خود گوياي اين واقعيت است.
با انتشار چاپ اول رساله‌ي مالتوس، جامعه‌ي روشنفكر انگليس به‌شدت تحت تأثير نظريه‌هاي برابري‌طلبانه و توأم با خوش‌بيني ويليام گودوين قرار داشت. گودوين در كتاب خود، كه در سال 1793 به چاپ رسيد و در سال‌هاي 1796 و 1798 تجديد چاپ شد، تحت تأثير انقلاب فرانسه جامعه‌اي سرشار از مساوات و برابري اقتصادي و اجتماعي پيش‌بيني كرد كه در آن جنگ و جنايت و به‌طور كلي حكومت از ميان خواهد رفت. او به دو دليل اعتماد نامحدودي به آينده‌ي اجتماعات بشري نشان مي‌داد. از طرفي، خوش‌بيني مفرطي نسبت به پيشرفت علوم و فن‌آوري داشت و مي‌گفت محصولات به قدري افزايش خواهد يافت كه براي تأمين تمام نيازمندي‌ها نيم‌ ساعت كار در روز كفايت مي‌كند. از طرف ديگر، بر اين باور بود كه خرد انساني آنقدر توسعه خواهد يافت كه خودخواهي فردي و پيكار سودجويانه را متوقف خواهد ساخت. او هيچ نگراني از افزايش جمعيت و كمبود مواد غذايي نداشت و مي‌گفت رشد جمعيت و عدم كفايت مواد غذايي شايد در ده‌ها هزار قرن، و شايد هرگز، امكان وقوع نيابد چون معتقد بود نيروي خرد بشر همان‌طور كه بر ميل سودپرستي چيره مي‌شود، غريزه‌ي جنسي را هم مهار خواهد كرد. گودوين در بيان انديشه‌هاي خود آنقدر افراط مي‌كرد كه به اين باور رسيده بود روزي فرا خواهد رسيد كه روح آدمي چنان بر شهوات غلبه مي‌كند كه توليدمثل را متوقف مي‌سازد (ژيد و ريست 1347).
گودوين علت تمام بدبختي‌هاي بشر را بدي وضع توزيع ثروت و اموال در جامعه مي‌دانست و در اين راستا پيشنهاد نمود مالكيت خصوصي لغو و ثروت‌ها به جامعه تعلق گيرد. او رشد جمعيت را يك بركت اجتماعي مي‌دانست و بر اين باور بود كه با افزايش شمار افراد خوشبخت مي‌توان كل جامعه را خوشبخت كرد. هيچ‌گونه نگراني و هراسي در خصوص تأمين نيازهاي غذايي جمعيت افزوده نداشت و آن را كاري سهل و آسان مي‌پنداشت، زيرا مي‌گفت مالكيت اجتماعي زمين انگيزه‌هاي تازه‌اي براي افزايش توليد پديد مي‌آورد. او معتقد بود كه با انجام اصلاحات مناسب در نهادهاي اجتماعي، جامعه‌ي آرماني‌اي كه وعده‌ي آن را داده است تحقق خواهد يافت (باربر 1370). به باور گودوين فقر ميوه تلخ نهادهاست، زيرا زمين به اندازه‌ي كافي بخشنده است و قابليت آن را دارد كه تمام ابناء بشر را در ناز و نعمت سير كند و اگر چنين نيست تقصير آن متوجه قانون است. بر اين اساس، بايد تلاش كرد تا ضمن اصلاح قانون فقر به توزيع ثروت‌ها در جامعه به گونه‌اي يكسان و برابر پرداخت (قديري اصل 1352).
در همين زمان، كتاب كندرسه (طرح جدول تاريخي ترقيات روح بشر) در سال 1793 در فرانسه منتشر و در سال 1795 به زبان انگليسي ترجمه شد. كندرسه در مراحل اوليه‌ي انقلاب فرانسه فردي فعال و بانفوذ بود. او بعدها احساس بدي نسبت به ژاكوبين‌ها يا جناح تندرو انقلاب كه بر كنگره مسلط شدند داشت. كندرسه نيز هم‌چون گودوين بسيار خوش‌بينانه معتقد به سير جامعه‌ي بشري به سوي نيك‌بختي و قدرت بي‌انتهاي دانش بود و مي‌گفت پيشرفت‌هاي علمي و تكنولوژيك علاوه بر تأمين نيازهاي روبه رشد، مرگ‌ومير را به‌طور نامحدود عقب خواهد راند. به بيان ديگر، او مي‌گفت به دو دليل نبايد نگران تأمين مواد غذايي جمعيت رو به رشد بود، زيرا يا دانش بشري موفق خواهد شد كه مواد حياتي لازم را خارج از حد و مرز توليد كند و يا عقل انساني حد و مرزي بر افزايش سريع جمعيت وضع خواهد كرد (ژيد و ريست 1347).
هم كندرسه و هم گودوين گناه و بدبختي طبقات پايين جامعه را به مسايلي نسبت مي‌دادند كه در ساخت اجتماعي، به‌ويژه دولت و نهادهاي سياسي، وجود داشت. از نظر آن‌ها، راه حل بدبختي شايع در انگلستان آن روز اصلاح عناصري از نظام اجتماعي به‌منظور انطباق آن با اصول روشنفكري برابري و عدالت بود. به باور آن‌ها تنها در چنين شرايطي مي‌توان منابع را به شيوه‌اي عادلانه ميان مردم توزيع كرد (Elewell 2001).
دانيل شيفته‌ي عقايد خوش‌بينانه‌ي گودوين و كندرسه شده بود، اما اين خوش‌بيني‌هاي مفرط واكنش رابرت را برانگيخت. ترويج اين افكار، رابرت را كه نمي‌توانست به بقاء فقر و بدبختي در جامعه بي‌اعتنا باشد و عقايد انقلابي گودوين را نيز تأييد ‌كند سخت نگران نمود. او به‌طور قطع امكان وجود جامعه‌اي كه در آن تمام افراد در آرامش، راحتي، فراغت و خوشبختي به سر ‌برند و احساس ‌كنند هيچ نگراني‌اي در زمينه‌ي فراهم‌كردن وسايل امرار معاش خود و خانواده‌شان ندارند، انكار نمود (Flew 1970). مالتوس ضمن مطالعه‌ي تاريخ و اقتصاد سياسي به اين نتيجه رسيد كه عوامل فقر و بدبختي انسان زياد است و نبايد فكر كرد كه تنها ريشه در اصلاحات سياسي كه گودوين و ديگران وعده‌ي انجام آن را داده بودند دارد. او هرچند معتقد بود كه اصلاحات ساختاري در نظام اقتصادي و اجتماعي جامعه مي‌تواند بهبودهايي را موجب شود، ولي ترديدي نداشت كه هيچ جامعه‌اي نيست كه بتواند از تأثير تقريباً ثابت بدبختي بر بخش زيادي از نوع بشر جلوگيري كند. او معتقد بود كه مسأله‌ي جوامع انساني اساساً ريشه در ساختار اجتماعي ندارد، ماهيت اين مسأله به گونه‌اي است كه نمي‌توان اميدوار بود كه هيچ وقت بر آن‌ها غلبه كرد (Elewell 2001).
 اين اختلاف عقيده بين پدر و پسر مجادلات و مباحثي را ميان آن‌ها برانگيخت و اين امكان را به رابرت داد تا به تعميق افكار و انديشه‌هاي خود بپردازد. در اين فضاي فكري مالتوس به عكس‌العمل پرداخت و در سال 1798 رساله‌ي تحقيق در اصل جمعيت و نقش آن در پيشرفت آينده جامعه را بدون ذكر نام منتشر نمود. در اين كتاب در مقابل جريانات فكري زمان خود قد علم كرد و ‌گفت نبايد با اتكاء به عدم محدوديت ترقيات فني بشر براي توليد ثروت، از فشار رشد جمعيت غافل ماند. مالتوس در كتاب خود ضمن دفاع از مالكيت خصوصي مدعي شد كه "... تمام ثمرات مادي و نتايج معنوي تمدن بشري زاييده‌ي مالكيت بوده است"(كتابي 1377). او برخلاف گودوين و همفكرانش، اعتقادي به عدالت اجتماعي نداشت و برقراري يك رژيم مبتني بر تساوي و برابري را پيشنهاد نمي‌كرد، زيرا معتقد بود كه در شرايط يكساني و برابري، هيچ انگيزه‌اي براي كار و كوشش افراد وجود نخواهد داشت. افراد به آساني نيازمندي‌هاي خود را تأمين خواهند نمود. علاوه بر اين، استدلال مي‌كرد كه در شرايط برابري و يكساني نه تنها فقر و گرسنگي از بين نخواهد رفت بلكه بيشتر نيز خواهد شد. مالتوس برخلاف گودوين، نهادها را به كلي تبرئه كرده، انسان و غريزه‌ي نيرومند زادولد را موجب فقر و مسكنت جامعه دانسته و مي‌گويد افزايش فوق‌العاده‌ي جمعيت نتيجه‌ي بدي توزيع ثروت يا بدي قوانيني كه قانونگذاران نالايق وضع مي‌كنند نيست، بلكه نتيجه‌ي يك حس طبيعي است كه در هر انسان زنده‌اي وجود دارد و به خاطر همان غريزه است كه جامعه با سرعتي بيشتر از وسايل امرار معاش افزايش مي‌يابد. او مي‌گفت مسايل جامعه ريشه در ساختار اجتماعي ندارد، بلكه ريشه در  ناتواني ما براي ايجاد تعادل در توليد مواد غذايي و فرزند‌آوري دارد. مالتوس بر اين باور بود كه اين مسأله در تمام گذشته و حال جوامع وجود داشته و در آينده نيز وجود خواهد داشت. بر اساس همين قانون طبيعي عدم تعادل، گفت كه نابرابري در ساختار جوامع انساني بروز خواهد نمود. از اين‌رو پيشرفت‌هاي تكنولوژيك يا آرمان‌شهرهاي روشنفكران براي همه كاملاً امكان‌پذير و عملي نيست (Elewell 2001).
همان‌طور كه ملاحظه ‌شد، مالتوس برخلاف تصور عمومي، قابليت‌هاي تكنولوژيك براي عرضه‌ي مواد غذايي را ناديده نگرفت. او عميقاً از توسعه‌ي تكنولوژيك در زمان خودش آگاه بود و پيش‌بيني هم كرده بود كه پيشرفت‌هاي تكنولوژيك در آينده نيز ادامه داشته باشد. تأكيد مالتوس بر اين واقعيت است كه اصولاً تمام جوامع نمي‌توانند به نحو يكسان و برابر از دستاوردهاي پيشرفت در تكنولوژي برخوردار باشند. واقعيات كنوني جامعه‌ي جهاني نيز بيانگر صراحت و دقت نظريه‌ي مالتوس است. امروزه، جوامع بشري از نظر دستيابي و دسترسي به ترقيات علمي و فني در سطوح متفاوتي قرار دارند. بخش عمده‌اي از جمعيت دنيا (مناطق درحال‌توسعه) علي‌رغم برخورداري از بيشترين مواهب خدادادي و طبيعي به خاطر فقدان فن‌آوري لازم براي بهره‌برداري از اين منابع، در شرايط نامناسبي از نظر توسعه‌ي اقتصادي ـ اجتماعي بسر مي‌برند. مالتوس نه تنها نقش ترقيات علمي و پيشرفت‌هاي تكنولوژيك را در سرنوشت جوامع ناديده نگرفت، بلكه به آن نيز اذعان نمود. با وجود اين معتقد بود امكان تحقق جامعه‌اي سرشار از برابري و مساوات دور از ذهن است، زيرا به خاطر نابرابري ميان رشد جمعيت و توليدات غذايي، بخش عمده‌ي منابع موجود بايد صرف تأمين نيازهاي مصرفي جمعيت روبه رشد گردد. اصولاً در چنين جوامعي برقراري تساوي و برابري مشكل است، زيرا بخش عمده‌اي از تلاش‌هاي دولت صرف تأمين نيازهاي اوليه و مصرفي جمعيت جوان مي‌گردد و در چنين شرايطي پرداختن به زيرساخت‌هاي توسعه‌ي اقتصادي ـ اجتماعي و برقراري مساوات و برابري در جامعه مشكل خواهد بود.
 واقعيات دنياي مدرن مهر تأييدي است بر ادعاي فوق. اصولاً در جوامع با جمعيت جوان درحال‌رشد، اقدامات توسعه‌اي دولت خيلي كارساز نيست، بنابراين روز به روز شاهد گسترش بيكاري، فقر و نابرابري در چنين جمعيت‌هايي خواهيم بود. به بيان ديگر، در جوامع درحال‌توسعه با رشد بالاي جمعيت، افراد جمعيت در تله‌ي جمعيت، فقر و بيكاري گرفتار آمده‌اند. پديده‌اي كه نتيجه‌ي بلافصل آن تشديد شكاف و نابرابري‌هاي طبقاتي و افزايش روزافزون جمعيت فقير است. مالتوس مي‌گفت هيچ راهي وجود ندارد جز اين‌كه افزايش مواليد با افزايش توليد مواد غذايي متناسب گردد. او خطر را بسيار جدي و آن را قريب‌الوقوع مي‌دانست و مي‌گفت "... خطري كه در پيش است مربوط به آينده‌ي دور نيست، بلكه از هم‌اكنون و بلافاصله و فوري است . ... طبيعت در انسان غريزه‌اي قرار داده است كه اگر به حال خود گذاشته شود، او را به گرسنگي، فقر و فساد مي‌كشاند و همين امر كليد تاريخ همه‌ي اجتماعات بشري و فقر و مصائب آنان است" (ژيد و ريست 1347).
 
 


 
 

 
[1] . Thomas Robert Malthus
[2]. Daniel Malthus 
[3]. Rookery
[4]. Dorking
6. David Hume 
7. Jean – Jacques Rousseou
8. Richard Graves
9. Claverton
10. Gilbert Wakefield
[5]. Jesus College
[6]. Newtonian Physics
[7]. Edward Gibbon
[8]. History of the Decline and fall of the Roman Empire
[9]. Cricket
[10]. Skate
[11]. Essay on Population
[12]. Godwin
[13]. Condorcet
[14]. Haileybary
*  بر اين اساس شايد بتوان مالتوس را از جمله صاحب‌نظراني دانست كه تلاش نمود تا با رجوع سيستماتيك به دنياي واقعي به بررسي تجربي و آزمون صحت و سقم انديشه‌هاي خود بپردازد. تحولي كه با رنسانس و انقلاب صنعتي در جامعه‌ي اروپايي رخ نمود.
[15]. An Essay on the Principle of Population, or a View of its Past and Present Effects on Human Happiness.
[16]. Political Justice
[17]. Adam Smith 
[18]. The Wealth of Nations
[19]. An Essay on the Principle of Population on it Uffects the Future Improvemant on Society, With Remarks in the Speculation of Mr. Godwin, Mr. Condorcet and other Writers.
[20]. Franch Revolution
[21]. Jacobin
[22]. To Produce Children 
منابع
ژيد، شارل و شارل ريست .)1347). تاريخ عقايد اقتصادي ـ جلد اول ـ ترجمه‌ي كريم سنجابي ـ تهران : انتشارات موسسه‌ي تحقيقات اجتماعي
باربر، ويليام جي .(1370). سير انديشه‌ي اقتصادي ـ ترجمه‌ي حبيب‌الله تيموري ـ تهران: انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي
كتابي، احمد .(1377). درآمدي بر انديشه‌ها و نظريه‌هاي جمعيت‌شناسي ـ چاپ چهارم ـ تهران: پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي
Elewell, Frank W .(2001). A Commentary on Malthu’s 1978 Essay on Population as Social Theory, Lewiston, NY:Edwin Mellen Press, http:/www.faculty.rsu.edu.
Flew Antony .(1985). Thomas Robert Malthus “ An Essay on the Principle of Population and a Summery Wiew of the Principle of Population Penguin Group, New York.


:: موضوعات مرتبط: زندگي و آثارتوماس رابر , ,
:: بازدید از این مطلب : 229
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : چهار شنبه 24 آبان 1391 | نظرات ()

صفحه قبل 1 صفحه بعد